English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4138 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
euler theorem U در صورتی که تابع تولید همگن درجه یک باشد بر اساس قضیه اولر کل تولید مساوی مجموع پرداختی ها به عوامل تولیدمیباشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
homogeneous production function U تابع تولید همگن
disjunction U تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
declassified cost U هزینه کالای تولید شده که دران سهم هر یک از عوامل تولید مشخص شده باشد
linear homogenous production function U تابع تولید خطی همگن
elasticity of factor substitution U کشش جانشینی عوامل مقیاسی از درجه قابلیت جانشینی بین عوامل تولید در هر فرایند تولیدی
increasing cost industry U حالتی است که چند موسسه به صنعت خاصی بپردازند ودر نتیجه محدودیت عوامل تولید و کمبود انها هزینه تولید بالا رود
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
quadratic homogeneous function U تابع همگن درجه دوم
factors of production U عوامل تولید
agents of production U عوامل تولید
production factors U عوامل تولید
fixed factor U عوامل ثابت تولید
mobility of factors of production U تحرک عوامل تولید
fixed factor U عوامل تولید ثابت
factor mobility U تحرک عوامل تولید
factor markets U بازارهای عوامل تولید
factor earnings U درامد عوامل تولید
elements of expense U عوامل تولید هزینه
inputs U عوامل تولید منابع
factor cost line U خط هزینه عوامل تولید
non specific factors of production U عوامل غیر اختصاصی تولید
factor payments U پرداختهای عوامل تولید مانند
variable factors U عوامل قابل تغییر تولید
functional distribution of income U توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
neutral technology U تکنولوژی بی طرف در رابطه با عوامل تولید
input output table U این جدول جریان عوامل تولید
euler theorem U قضیه اولر
fission products U عوامل تولید شده در اثر تجزیه اتمی بقایای شکافت هستهای
production function U تابع تولید
aggregate production function U تابع تولید کل
capacity cost U هزینه تولید وقتی که واحدتولید کننده حداکثر فرفیت خودرا برای تولید به کار برد هزینه تولید با حداکثر فرفیت
pilot line operation U کار تولید حداقل کالاهای نظامی فقط به منظور حفظ سیستم تولید
embryophyte U گیاهی که تولید گیاهک تخم زانموده و درنتیجه تولید بافتهای اوندی مینماید
component U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
components U 1-قطعهای که وارد آخرین تولید میشود 2-وسیله اکترونیک که یک سیگنال الکتریکی تولید میکند
functional distribution U توزیع درامدبه عوامل تولید و مطالعه نحوه این توزیع
producer's goods U هرچیزی که تولید کننده یا صاحب کارخانه در جهت تولید جنس دیگری ازان استفاده کند
second U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconds U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconding U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
seconded U مجوز دادن به تولیدکننده برای تولید یک قطعه الکترونیکی وقتی که گنجایش تولید درحد نیاز نیست
primitive U تابع ابتدایی که برای تولید تابعهای پیچیده تر به کار می رود. 2-
alternation U تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
public good U کالایی که تولید ان به نفع جامعه باشد
production overheads U هزینههای بالاسری تولید هزینههای سربار تولید هزینههای غیرمستقیم تولید
heterodyne U ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
product U محصولی که در انتهای فرآیند تولید ساخته شده باشد
products U محصولی که در انتهای فرآیند تولید ساخته شده باشد
planar U روش تولید مدارهای مجتمع بار اعمال مواد شیمیایی به یک قطعه سیلیکن برای تولید قطعه متفاوت
derived demand U تقاضابرای یک عامل تولید که خوداز تقاضا برای کالایی که ان عامل تولید در ان بکار میرودناشی میشود .
cost fraction U نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
polygonal soil U زمین چند دامنهای که شیبهای ان در اثر فرسایش یخ یا برف تولید شده باشد
capital intensive goods U کالاهایی که سهم عامل سرمایه در انها بیش از سهم عامل کار یا سایر عوامل تولید است
oem U شرکتی ه قط عاتی تولید میکند که بخشهای اصلی را تولید کنندههای دیگر ساخته اند و محصول را برای کاربر خاص ایجاد میکند
matrix U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrixes U چاپگری که حروف توسط مجموعهای از نقاط کنار هم تولید می شوند و صفحه را خط به خط تولید می کنند. این چاپگر برای چاپ با ریبون یا thermal یا چاپ الکترواستاتیک به کار می رود
matrix U آرایه اتصالات بین دروازههای منط قی که تولید تعدادی تابع منط قی ممکن میکند
matrixes U آرایه اتصالات بین دروازههای منط قی که تولید تعدادی تابع منط قی ممکن میکند
full U مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
fullest U مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
machine address U نوعی برنامه زبان اسمبلی که برای تولید کد که فقط از آدرس و مقدار مطلق استفاده میکند تشکیل شده باشد
spermary U غده تولید کننده منی محل تولید منی
generic U که با کل وسایل سخت افزاری و نرم افزاری یک تولید کننده سازگار باشد
family U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families U محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
style sheet U الگویی که برای تولید خودکار نحوه یا نوع یک متن مثل روش کار , کتاب , برنامه ,... از پیش فرمت و قالب بندی شده باشد
reaganomics U اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
mixed capitalism U نظام اقتصادی که در ان بیشتروسایل و ابزار تولید درمالکیت خصوصی قرار داشته و بازار چگونگی تعیین قیمت و تولید را به عهده دارد ولی با وجود این دولت نیز ازطریق سیاستهای پولی مالی و قوانین مختلف درفعالیتهای اقتصادی تاثیرمیگذارد
full U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
fullest U مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
gnp gap U شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
gini coefficient U شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
half U جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد
summated ratings U مجموع درجه ها
producers burden of tax U بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
Tianjan U شهر تیانجان [شهری در شمال چین که از مراکز اصلی تولید فرش در چین بشمار رفته. زمینه اکثر فرش ها آبی رنگ به همراه طرح های زرد و طلایی می باشد.]
cotton grade U درجه پنبه بر اساس مرغوبیت
equally U بیک درجه بطور مساوی
binds U به صورتی که قابل اجرا باشد
bind U به صورتی که قابل اجرا باشد
It must have a solid foundation. U اساس کار باید محکم باشد
prosyllogism U قضیهای که نتیجه ان مبنای قضیه دیگر باشد
zeros U پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
zeroes U پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
zero U پرش شرطی در صورتی که پرچم یا ثباتی صفر باشد
omr U و به صورتی که قابل پردازش در کامپیوتر باشد تبدیل میکند
signalled U تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
information U دانش نمایش داده شده به شخص به صورتی که قابل فهم باشد
signal U تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
signaled U تبدیل یا ترجمه سیگنال به صورتی به توسط وسیله قابل قبول باشد
normalised U تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد
identity U دروازه منط ق که حاوی خروجی ست که در صورتی که ورودی ها یکسان باشد درست است
normalize U تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد
normalising U تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد
normalises U تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد
identities U دروازه منط ق که حاوی خروجی ست که در صورتی که ورودی ها یکسان باشد درست است
normalizes U تبدیل داده به صورتی که توسط سیستم کامپیوتری مشخص قابل خواندن باشد
punch U وسیلهای که داده را روی پاچ منتقل میکند به صورتی که کامپیوتر قابل تشخیص باشد
punched U وسیلهای که داده را روی پاچ منتقل میکند به صورتی که کامپیوتر قابل تشخیص باشد
punches U وسیلهای که داده را روی پاچ منتقل میکند به صورتی که کامپیوتر قابل تشخیص باشد
jump instruction U موقعتی که پردازنده به بخش دیگر برنامه هدایت میشود در صورتی که شرط برقرار باشد
quadratic function U تابع درجه دوم
articulation U تولید
turn out U تولید
manufacture U تولید
manufactures U تولید
generations U تولید
manufactured U تولید
generation U تولید
total output U تولید کل
outputs U تولید
product U تولید
products U تولید
total product U تولید کل
output U تولید
aggregate output U تولید کل
fabrication U تولید
assembly line U خط تولید
assembly lines U خط تولید
production line U خط تولید
production lines U خط تولید
productions U تولید
assembly U تولید
production technique U فن تولید
production rule U تولید
progeniture U تولید
production U تولید
genesis U تولید
low productivity U تولید کم
quadratic programming U تابع هدف درجه دوم است
reproductivity U استعداد تولید
production engineer U مهندس تولید
progenitive U تولید کننده
output per head U تولید سرانه
production efficiency U کارائی در تولید
manufactured U تولید کردن
manufacture U تولید کردن
productive capacity U فرفیت تولید
overproduction U تولید مازاد
overproduction U اضافه تولید
peak output U حداکثر تولید
pedogenesis U تولید خاک
underproduction U تولید ناکافی
production frontier U مرز تولید
overproduction U تولید بیش از حد
production time U زمان تولید
production facility U سهولت تولید
output variability U تغییرات تولید
output rate U نرخ تولید
fetch up U تولید کردن
chymification U تولید کیموس
capital intensive technique U فن تولید سرمایه بر
pyogenesis U تولید چرک
regeneracy U تولید مجدد
factories U مرکز تولید
factory U مرکز تولید
home country U محل تولید
producing U گنجایش تولید
generating U تولید کردن
rate of output U میزان تولید
rate of output U نرخ تولید
generates U تولید کردن
net productivity U تولید خالص
net output U تولید خالص
factory production U تولید کارخانهای
relations of production U رابطه تولید
chylification U تولید کیلوس
beeps U تولید صدا
optimum output U تولید مطلوب
beeped U تولید صدا
beep U تولید صدا
scale of production U مقیاس تولید
factor of production U عامل تولید
fabrics U محصول تولید
fabric U محصول تولید
optimum output U تولید بهینه
sparking U تولید جرقه
carcinogenesis U تولید سرطان
volume of production U حجم تولید
report generation U تولید گزارش
reporduce U تولید مجدد
generated U تولید کردن
production index U شاخص تولید
regenerate U تولید مجدد
production process U فرایند تولید
production process U جریان تولید
suppuration U تولید جراحت
surplus production U تولید اضافی
surplus production U مازاد تولید
surplus production U فزونی تولید
begetting U تولید کردن
power of production U نیروی تولید
system generation U تولید سیستم
begets U تولید کردن
beget U تولید کردن
production program U برنامه تولید
energy production U تولید نیرو
Recent search history Forum search
2New Format
1معنی لغت overfit
1 if there's any justice
1Vintage style
1 In this step that is all information in our hand, you are kindly requested to quote based on rough estimate price in this step.
1ایا جمله من درست است؟How has changed … how he grew the last time I saw he .How he more lovely than after…how is lovely… how is…
1set the record straight
1چیزی که عوض داره گله نداره
1ICR
1popsicle
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com